تولد تو

وقتی از دنیای خودم با ذکر توبه بیرون مییام 

 

توی دنیای تو متولد میشم 

 

تازه مزه لطافت و معصومیت کودکی را می فهمم 

 

شبنم صبگاهی توبه می شوره ناپاکی شیشه های چشممو

زیبایم

از اینکه دلم به تو مشغول شده راضیم

از اینکه چشمم فقط تو را می بیند خوشحالم

از اینکه روزم بدون شبه به خاطر جمال توست

وقتشه

فکرمی کنم که باید دوستم داشته باشی اگه سراغم نیایی دیگه تموم میشم

تا حالاش هم خیلی دیر کردی

چشام پشت عینک دودی گناه نمی تونه ببینه

خودتو بیشتر ازاین خسته نکن ازاین بهتر دست خودتو میخواد

فعلهای درهم ریخته

آمدن٬ غریب بودن ٬جدابودن ٬ 

 

شدن ٬تراکم بدی٬کی می آیی؟

تویی که می شناختمت

ازسفرآمده ام .

 

به دنبال معشوقم می گشتم. 

 

در رنج شنا کرده ام ٬ درفضا حیران بوده ام . 

 

جمعیتی از عاشق و معشوق دیده ام. 

 

اما.....

سرو کارم . . . .

دیونه سر و

دیونه سر و کارش با چیه آدم مست با چی ،عاشق. . .

کرشمش تو رو می کشه نازش روحتو پرواز می ده .

آخرش یه مزه تلخه که هر کسی نمی تونه اونو هزم کنه تا تصمیمت چی باشه. . .

کی میگه وصل شیرینه .

وقتی مریضی به دنبال اونی که طبیب باشه تا دردت آروم شد دیگه سراغش رو نمی گیری.

تا دنبال اول ماهی دنبال هلال می گردی تا مشخص شد دیگه سرت رو بلند نمی کنی

عمری دنبال مه رویت هستی تا به وصل رسیدی دیگه روتو بر میگردونی

پس عاشقا دنبال چی هستن.