مرا نمی بینی
جز رد پای تو اثری نیست
شاید در زیر پای تو مانده باشم
مرا پیدا کن من یک گمشده ام.
سلام .......مرسی که بهم سر زدی ........وب جالبی داری..........مرسی از نظر گلت.........منم دقیقا باهات موافقم.....بازم پیشم بیا......موفق باشی......بای
سلامنوشته هات خوبه جالبه موفق باشیمرسی از اینکه به من سر زدی .درسته وقت طلاست ولی ما ایرانی ها وقتهای زیادی داریم که استفاده نمی کنیم.تو این کار مبلغی نمیخواد بابت عضو شدن بپردازی پس امتحانش مجانی خوشحال میشیم عضوی از ما بشی بازم پیش ما بیابای
من از دو چشم روشن و گریان .... آذرده از ملامت وجدان گریختم مرسی از دیدارت
باران می آمدامروز که باران می آمدسرش را پایین گرفته بودچترش را نیاورده بود- آن قدر که فقط زمین را می دید و قطرات باران را که چگونه هر چه روی زمین بود را می شست و با خود می برد لحظه ای اندیشیدبا خود گفت: "چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت" سرش را بالا گرفت باران اشک های او را نیز شست سلام مهربانمطالبت خیلی شیرین وگیرا در پناه مهربانان به آرزوهات برسی
سلام .......مرسی که بهم سر زدی ........وب جالبی داری..........مرسی از نظر گلت.........منم دقیقا باهات موافقم.....بازم پیشم بیا......موفق باشی......بای
سلام
نوشته هات خوبه جالبه موفق باشی
مرسی از اینکه به من سر زدی .
درسته وقت طلاست ولی ما ایرانی ها وقتهای زیادی داریم که استفاده نمی کنیم.
تو این کار مبلغی نمیخواد بابت عضو شدن بپردازی پس امتحانش مجانی خوشحال میشیم عضوی از ما بشی بازم پیش ما بیا
بای
من از دو چشم روشن و گریان .... آذرده از ملامت وجدان گریختم مرسی از دیدارت
باران می آمد
امروز که باران می آمد
سرش را پایین گرفته بود
چترش را نیاورده بود-
آن قدر که فقط زمین را می دید
و قطرات باران را
که چگونه هر چه روی زمین بود را می شست و با خود می برد
لحظه ای اندیشید
با خود گفت:
"چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت"
سرش را بالا گرفت
باران
اشک های او را نیز شست
سلام مهربان
مطالبت خیلی شیرین وگیرا
در پناه مهربانان به آرزوهات برسی